اعتماد در گفتوگویی با ابراهیم اصغرزاده، سیاستمدار نامآشنای اصلاحطلب آورده است؛
به گزارش شمال نیوز، راهاندازي «لويي جرگه يا مجمع ملي اصلاحطلبان و تدوين مانيفست انتخاباتي اصلاحطلبانه» اين راهحل پيشنهادي ابراهيم اصغرزاده براي انتخابات رياستجمهوري ٩٦ است؛ انتخاباتي كه به گفته اين سياستمدار نامآشناي اصلاحطلب، حسن روحاني براي موفقيت در آن مسير سخت و صعبي را پيش روي خود دارد. اصغرزاده معتقد است كه اصلاحطلبان در انتخابات ٩٦ بر خلاف ٩٢ بايد بگويند از چه روحانياي حمايت خواهند كرد. به گفته او اصلاحطلبان بايد به افكار عمومي اعلام كنند كه چه چشماندازي را براي كشور بهترين چشمانداز ميدانند. همين است كه تاكيد دارد هر چه سريعتر بايد جرگههاي اصلاحطلب زير يك سقف جمع شوند و نسبت به مهمترين مسائل داخلي، منطقهاي و جهاني به يك افق مشترك برسند. اصغرزاده ميگويد وقتي مانيفست اصلاحطلبان در انتخابات ٩٦ مشخص شد حسن روحاني به جامعه متعهد ميشود كه روي اين ريل حركت كند. به اعتقاد او مانيفست انتخاباتي اصلاحطلبان ميتواند پاي روحاني را از تله پراگماتيسم خارج كند.
دولت آقاي روحاني در چه نقطهاي ايستاده است؟اصلاحطلبان در چه نقطهاي ايستاده اند؟ ما به هم نزديكتر شده ايم يا از هم دورتر شده ايم؟ وجوه اشتراكي كه منجر به ائتلاف تاكتيكي بين اصلاحطلبان و آقاي روحاني شد همچنان چسبندگي خود را دارد يا با توجه به شرايط فعلي ممكن است اين چسبندگي را از دست بدهد؟
روحاني مثل خود برجام است؛ شرايط نه جنگ و نه صلح است و نه پيروزي كامل و نه شكست كامل. شرايط ما و روحاني، شرايط برد- برد است.
پس يعني روحاني، سياستمدار مقبول اصلاحطلبان است؟
آقاي روحاني رييسجمهور اصلاحطلب نيست و بالاخره خاستگاه آقاي روحاني جريان اصولگرايي است. اينكه بگوييم آقاي روحاني امامزادهاي است كه معجزه ميكند، واقعا اينطور نيست. اما ايشان در قدو قامت يك رييسجمهور كه صلاحيتهاي متعارف رياستجمهوري را دارد و از اين حيث فوقالعاده مثبت است.
به روحاني نمره قبولي ميدهيد؟
آقاي روحاني به عنوان رييسجمهور در حوزه سياسي نمره قابل قبولي ميگيرد. ايشان در اين حوزه توانست موانع جدياي را بردارد.
پس ما و روحاني با اين نگاه در يك نقطه ايستاده ايم؟
روحاني و دولت اعتدال جايي است كه بايد باشد اما معتقدم اصلاحطلبان آنجايي كه بايد قرار بگيرند، نيستند.
چطور؟ اصلاحطلبان كه در انتخابات مجلس دهم به موفقيت خوبي دست پيدا كردند.
همين موفقيت و استمرار آن مايه نگراني است. من نگرانم كه اصلاحطلبان نتوانند اعتماد و اميدي كه در هفتم اسفند ايجاد شد و انباشت اعتماد و اعتباري را كه در جامعه رخ داد در ماههاي آينده حفظ كنند.
به آسيبشناسي اين مساله اگر اجازه بدهيد خواهيم پرداخت اما سوالي كه وجود دارد اين است كه آقاي روحاني در حوزه سياسي چه كرده كه به عنوان يك كنشگر سياسي اصلاحطلب به ايشان نمره قبولي ميدهيد؟
روحاني جلوي خيلي از ويرانيها را گرفته، اين بزرگترين كاري است كه او كرده است. خيلي از شاخصهاي منفي را نبايد به پاي او نوشت. آقاي روحاني به عنوان يك اصولگراي معتدل توانسته در قد و قامت رييسجمهور در دفاع از كشور در صحنه بينالمللي و براي ارتقا بخشيدن به امنيت و منافع ملي كشور گام بردارد. بخشي از امنيتي كه در كشور وجود آقاي روحاني در آن سهيم است.
در حوزه اقتصادي چطور؟
دولت در حوزه اقتصادي بالاخره موفقيتهايي دارد. با وجود اينكه آقاي روحاني ميتوانست با تاكيد بر كسري بودجه برود و پول چاپ كند و هزينههاي اجتماعي دولت را بالا ببرد و از بده بستاني كه با جامعه دارد رضايت بخرد اين كار را نكرد.
راهبرد اقتصادي دولت آقاي روحاني، راهبرد درست و مبتني بر مقتضيات جامعه و كشور است؟
تيم اقتصادي آقاي روحاني چارچوبي را براي فعاليت اقتصادي دولت تنظيم كرده كه من نامش را «انضباط تئوريك» ميگذارم. دولت اين انضباط تئوريك را رعايت كرده است. آقاي روحاني و تيم اقتصادي دولت ميتوانست از ركود خارج شود به قيمت اينكه تورم را افزايش دهد اما به دليل اينكه عهد كرده بود و به جامعه قول داده بود كه تورم را پايين آورد تا حدودي آثار منفي ركود را خريد و تونست جلوي كاهش بيشتر ارزش پول را بگيرد.
با اين تفاسير دولت به سمت راهكارهاي پوپوليستي در عرصه اقتصادي نرفت؟
بله. حداقل يك بروكراسي عقلاني از خود نشان داد. آقاي روحاني هم ميتوانست همان شعارهاي پوپوليستي و سياستهاي پوپوليستي اقتصادي را براي جلب رضايت مقطعي مردم دنبال كند اما او نميخواست همان راهي را برود كه دولت قبلي رفته بود.
اما فارغ از انضباط تئوريك به نظر ميرسد آقاي روحاني براي دگرديسي وضعيت اقتصادي خيلي روي برجام حساب كرده بودند.
همين جا حرف آخرم را درباره برجام بزنم. سوال من از كساني كه مخالف برجام هستند اين است كه اگر برجام نبود چه ميشد؟
يعني نگاه شما به برجام، نگاه گره گشايي از مسائل اقتصادي نيست؟
اصلا نفس برجام، برداشتن سايه تهديد جنگ عليه ايران بود كه اين هدف محقق شد. همه حرف ما اين است كه كساني كه ميگويند برجام بد است، مسووليت برهم زدن برجام را بپذيرند. اصلا فرض كنيم برجام از فردا كات شود. لازم هم نيست ترامپ آن را پاره كند، برجام را پاره ميكنيم اما اين آقايان بايد شهامت داشته باشند و مسووليت پيامدهاي پاره شدن برجام را بپذيرند.
آقاي دكتر همه مباحث درباره اينكه حسن روحاني با بيرق تعامل با دنيا توانست نظر افكار عمومي را در انتخابات ٩٢ به سمت خود جلب كند و نظام هم توانست عبور آبرومندانهاي از بحران ٨٨ داشته باشد و مردم هم، اراده خودشان را به جريان اقتدارگرا تحميل كردند و برجام سايه جنگ را از سر ايران و ايراني دور كرد به كنار. همه ما ميدانيم كه كاركرد برجام چه بوده اما اين هم واقعيتي است كه تغيير شرايط كشور به ويژه در حوزه اقتصادي گره خورد با برجام و مدام روي آن مانور داده شد. پرسش من اينجاست تا كجا ميشود برجام را به جامعه فروخت؟اصلاحطلبان چرا غير از حمايت از برجام و رحاني كار ديگري نميكنند؟هزينه –فايده استمرار اين روش هم براي دولت و هم براي اصلاحطلبان چيست؟
استراتژي اصلاحطلبان از همان ابتداي آغاز به كار دولت روحاني بر مطالبات حداقلي بود. سعي كردند سقف مطالبات را بالا نبرند تا روحاني فرصت بازسازي داشته باشد. اصلاحطلبان وقتي قبول كردند حسن روحاني كانديدايشان باشد كاري غير از اين هم در آن ابتدا نميتوانستند بكنند. بعد هم به سمت ثقل ميانه حركت كردند. البته به نظر من اينكه مملكت با آمدن روحاني و برجام از يك وضعيت لب صخره نجات داده شد خودش يك هنر است اما من هم با شما موافقم. نميشود تا آخر برجام را به مردم فروخت.
اصلاحطلبان چرا هيچ كنشي و هيچ رفتار ايجابياي ندارند؟
دولت موتور محركه استقرار كشور در وضعيت جديد است. همه نظامهاي سيستماتيك بايد كاري كنند كه در موقعيت جديد قرار بگيرند. از اين لحاظ دولت در مجموعه عوامل از سياست خارجي و داخلي فرهنگي و مسائل مختلف نشان داده كه سياستش اصلاح بعضي از كارها است. اصلاح سياستهايي كه داشت مملكت را به لب پرتگاه ميبرد. از اين نظر دولت آقاي روحاني نمره قابل قبولي ميگيرد اما اصلاحطلبان به نظر من نمره قابل قبولي نميگيرند. به خاطر اينكه اصلاحطلبان با انتخاب استراتژي حداقلي دولت را بد عادت كردند. دولت فكر ميكند چك سفيد امضا گرفته و مطابق خصلتهاي ذاتي خودش حركت ميكند.
خصلتهاي ذاتي دولت به معناي حفظ استانداردهاي جاري مديريت كشور؟
خصلتهاي ذاتي منطبق با يك نوع عقلانيت ابزاري. و گرنه برخي مواقع شاهد آن بودهايم كه دولتهاي پوپوليستي ميتوانند تصميمات انقلابي بگيرندو يا دولتهاي نظامي ميتوانند تصميماتي كارا بگيرند. در خيلي از كشورهاي دنيا كشورهايي با حكومتها و دولتهاي نظامي، پرش به سمت توسعه را تسهيل كرده است. در تاريخ ايران هم چنين چيزي را ديده ايم. دولتهاي بروكرات و پراگماتيست گاهي مارا به جايي ميبرند كه بگوييم همين وضع موجود، بهترين وضع موجود است و همين جايي كه هستيم بهترين جاست. به همين لحاظ دولت آقاي روحاني ميتواند اصلاحطلبان را به تلهاي بكشاند كه اين تله عبور از هويت اصلاحطلبانه و گير كردن در اين تله است. اين تله در مرحله بعد به جامعه القا ميكند كه اصاح طلبان به خاطر اينكه سهمي در قدرت داشته باشند، حاضرهستند تمام برنامههايشان را تعطيل كنند؛ شعارهايشان را كاهش دهند و به يك دولت حداقلي رضايت دهند. اين تله منطبق با هويت دولتهاي پراگماتيست است كه آقاي روحاني خودش هم گرفتار آن شده.
خب اصلاحطلبان سال ٩٢ گريزي از حمايت از آقاي روحاني نداشتند. سالها بود كه جريان مقابل به دنبال اخراج اصلاحطلبان از حاكميت بود. اما ائتلاف و حمايت از روحاني نه تنها باعث نشد تا اصولگرايان بتوانند جشن مرگ اصلاحات را بگيرند كه همه طراحيها و نقشههايشان نقش برآب شد.
هدف اصلاحطلبان سال ٩٢ جلوگيري از پيشرفت افراطيون بود. چون اگر صحبت اين بود كه با حاكميت كنار بيايند، ميتوانستند روي افراد ديگري هم با حاكميت به توافق برسند. استراتژي اصلاحطلبان در آن موقعيت صحيح بود. در آن مقطع پوپوليسم بيداد ميكرد. بنابراين اصلاحطلبان براي جلوگيري از قدرت گرفتن دوباره تندروها دست به عمل زدند. استراتژي اصلاحطلبان در سال ٩٢ كاري كرد كه سقف راي جريان تندرو به ٤ ميليون رسيد.
اين تاكتيك سال ٩٢ هويت و مطالبات اصلاحطلبانه را تقليل نداد؟
اصلاحطلبان توضيح دادند كه كشور در معرض تهديد است. اجماع جهاني عليه ايران جدي، كشور رو به انزوا و تحريمها كمر شكن است. بنابراين استراتژي اصلاحطلبان براي عبور از آن شرايط درست بود.
برجام محصول فضاسازي استراتژياي بود كه اصلاحطلبان و روحاني ايجاد كردند. استراتژياي كه استمرار تحريمها را براي ايران خطرناك نشان ميداد و خيلي هم خوب نه تنها از سوي مردم كه حتي از سوي برخي از اصولگرايان هم پذيرفته شد اما الان شرايط عوض شده. برجام امضا شده. دولت كه به گفته شما بر اساس خصلت پراگماتيستي و عمل گرايياش بايد روي برجام مانور دهد، اما اصلاحطلبان چه راهبردي را بايد در قبال آينده خودشان و دولت، انتخاب كنند؟
اصلاحطلبان در تله عملگرايي دولت گرفتار شدهاند. بايد اصلاحطلبي را از دولت داري آقاي روحاني جدا كرد. دولت تمام تخم مرغ هايش را در اولويت دادن به موضوعي ريخت كه مجرد از بقيه مسائل كرد. حتي در سياست خارجي هم كاري كرد كه كيس مذاكرات هستهاي كاملا ايزوله باشد. با اينحال بايد قبول كنيم سياستهاي دولت از محور نگاه به شرق برگشت و حداقل متعادل شد. اين تغيير رويكرد را جامعه جهاني ديد و پذيرفت. البته كادر ديپلماتيك ما به خاطر اينكه فشاري روي دوش داشت و ميخواستند در برجام به پيروزي برسند، خيلي از بخشهاي مختلفي از سياست خارجي را ناديده گرفتند.
اصلاحطلبان با اين دست فرمان آيا ميتوانند تا آخر بروند؟ آيا دولت آقاي روحاني موفق خواهد شد به دور دوم برسد؟
به نظر من الان مساله ما اصلا نبايد شخص آقاي روحاني باشد. چون از نظر من دولت آقاي روحاني تا اينجا نمره قابل قبولي گرفته است چرا كه به درستي ملت ايران را در محافل بين المللي نمايندگي كرده و بسياري از سياستها را بر ريل اصلياش بازگرداند ه است. آقاي روحاني همچنين توانسته براي حاكميت اعتمادسازي كند و بر سبد راي اجتماعي حاكميت بيفزايد. توليد نفت را افزايش دهد، بخشهايي از بي پرنسيبيها و بي انضباطياي مالي و پولي را كنتر ل كند يا اينكه به گفته خودشان در آخرين مصاحبه تلويزيوني شان جلوي قاچاق سازمان يافته تا حد زيادي گرفته شد. اينها نكات برجسته و مثبتي است كه نميشود آنها را نديد.
همه اين اقدامات همان نورماليزاسيوني است كه سعيد حجاريان در مقالهاي در ماهنامه انديشه پويا از آن به عنوان كارويژه دولت روحاني نام برد.
بله. حرف آقا سعيد (حجاريان) درست است. روحاني به دنبال بازگرداندن عقلانيت به پيكره مديريتي كشور و نرمال كردن امور بود.
آيا با اين دست فرمان اصلاحطلبان و آقاي روحاني ميتوانند در انتخابات ٩٦ برنده شوند؟
قطعا نميتوانيم. هم ما و هم آقاي روحاني بازنده خواهيم بود.
به نظر شما چه كسي از چه جرياني گزينه جدي رقابت با روحاني است؟
اين دفعه يك جريان نظامي است و يك جريان پوپوليستي نخواهد بود. پوپوليسم وقتي خيلي نمود پيدا ميكند كه ميتواند روي دريايي از انباشت سرمايه و در آمدهاي نفتي شعار بدهد و حرف بزند. بعد بگويد من ميآيم و عدالت توزيعي را انجام ميدهم.
احياي شكاف فقير و غني چطور؟
اين نكته مهمي است. برشكاف حكومت و ملت سوار ميشود. چون دولتمردان ابناء دولت و مديران دولتي و طبقه حاكم وگروههايي كه به حكومت وصل هستند و به نظر ميرسد كه مشكل اقتصادي ندارند. زندگي راحتي دارند؛ بچههايشان در خارج تحصيل ميكنند و اينجا از مواهب استفاد ميكنند و فيشهاي حقوقي بالا ميگيرند. به نظر من وقتي شكاف فقر و ثروت وقتي روي شكاف دولت ملت سوار ميشود خيلي جنبه خطرناكي پيدا ميكند و به نظر من اين شكاف در حال تشديد است و اين دولت كشش عبور از اين شكاف را ندارد يا اينكه توان ساخت شكاف متقاطعي كه بتواند چنين بحراني را كاهش دهد هم ندارد.
با توجه به اينكه دولت آقاي روحاني به لحاظ سليقه اقتصادي يك دولت ليبرال اقتصادي است فكر ميكنيد افزايش شكاف فقير و غني براي روحاني در انتخابات ٩٦ دردسر ساز شود؟
دولت در اين زمينه گرفتار است. دولتي كه به مردم ميگويد ٤٥ هزار تومان يارانه نگيريد تا بتوانيم برنامههاي توسعه را پيش ببريم از آن سو نميتواند به مديرانش بگويد شما هم بايد فداكاري كنيد. اينجاست كه فاقد صلاحيت اخلاقي ميشود. آنوقت دولتي ميشود كه از طبقه خاص و منافع طبقه خاصي حمايت ميكند اما منافع تودههاي مردم را نميتواند بفهمد. دولت دايما ناله ميكند كه من مجبور هستم هر ماه يارانه بپردازم اما هيچ حواسش نيست چه مقدار قاچاق در كشور هست و چه مقدار حقوقهاي آنچناني دارد حيف و ميل ميشود. نميخواهم بگويم در اين جهتها دولت حركت نكرده است. بلكه ميخواهم بگويم آقاي روحاني بايد متوجه باشد كه درباره دولت ايشان تصويري از يك دولت فشل، ضعيف و امامزادهاي كه اصلا معجزه نميكند در ذهن مردم دارد شكل ميگيرد. دولت ناكارآمد بدترين اتفاق براي شرايط سال ٩٦ است.
اگر بازتابي از ناكارآمدي دولت روحاني در افكار عمومي ثبت شود كار آقاي روحاني تمام ميشود؟
بله. به خاطر اينكه بخشهايي از تودههاي مردم طبقه متوسط پايين دست، كسبه و كساني كه سرمايه كوچك دارند اگر به اين نتيجه برسند كه آينده شان روشن نيست و ناامن خواهد بود به راحتي از دولت اميد، قطع اميد ميكنند. اين حس ناامني و تاريك بودن آينده، طبقات پايين دستي را دچار فرار و گريز و از دموكراسي ميكند. همه مشكلات را در چهره دولت ناتوان و بي عرضه ميبينند و بنابراين و به سمت نيروي اقتدار طلبي كه يا با اسلحه يا با شعارهاي پوپوليستي ميآيد و اعلام ميكند من به شما هويت ميدهم و داراي ايدئولوژي كاملا روشن هستم، ميروند.
پس ممكن است كساني كه سال ٩٢ به هزار اميد به آقاي روحاني راي دادهاند در آينده و با عدم تغييرات جدي در عرصه اقتصادي، عدم چشماندازي اميد بخش و دلايل ديگر به يك كانديداي ميليتاريست يا پوپوليست پناه ببرند؟
اين وضعيت اگر ادامه داشته باشد بيشك توده گرايي اتفاق ميافتد. آنجا ديگر براي جامعه قابل توجيه نيست. بخشي از اصولگرايان معتقدند كه نابرابري ذات جامعه است. نابرابري بايد باشد و خدادداد است و معتقدند نميتوانيم بگوييم جامعه بايد برابر باشد. اين حرف كمونيستي است. اين بخش اعتقادش بر اين است كه عدالت در نابرابري است و اين نابرابري به خاطر نابرابري ذاتي است و صلاحيتهايي كه افراد جامعه داشتند. بر اساس تصادف به وجود آمده و رزق و روزي را خدا ميدهد. كسي كه بگويد من اين نابرابري را با يك گفتمان شبه ايدئولوژيك يا ايدئولوژيك حذف ميكنم كه نابرابري قابل حذف است. شايد نگويد من مثل گذشته يارانهها را افزايش ميدهم. آنوقت مردم ميگويند منابعش كجاست اما ميتواند چيزهاي ديگري را اولويت دهد و دوباره اين حس را در جامعه تقويت كند كه دولتي كه هم امنيت ايجاد ميكند و گوشه چشمي به برابري دارد ميتواند جايگزين دولتي باشد كه ديگر تقريبا كفگيرش به ته ديگ رسيده و هر كاري توانسته كرده است. در حالت خوف و رجا مانده و برجام هم در زندگي مردم اثر نداشته است. چيزي كه به جامعه گفته ميشود اين است كه بسيار خب برجام به نتيجه رسيد اما اين نتايج برجام در زندگي مردم ملموس نيست. اين بحران عدم توان يا كارآمدي ملموس دولت چيزي است كه دست و پاي اين دولت را با اين ستاد و چارچوبها خواهد گرفت.
اينجا اصلاحطلبان بايد چه كار كنند؟آيااين كه مدام گفته شود آقاي روحاني كانديداي ما است، سياست درستي است؟
اصلاحطلبان با همان دست فرمان جلو آمدند كه آقاي روحاني الا و بلا كانديداي ما است. اين اخلاقا حرف خوب و درستي است. يعني اصلاحطلبان ميخواهند بگويند ما به مردم دروغ نگفتهايم. استراتژي اوليهمان در حمايت از ايشان صحيح و از كارنامه او دفاع ميكنيم.
در كارنامه آقاي روحاني خود را شريك ميدانيم؟
اگر شريك ندانيم كه دچار بحران اخلاقي ميشويم.
حتي در فيشهاي حقوقي خود را شريك ميدانيم؟
اشكال اين است كه اصلاحطلبان ابتكار عمل را از دست دادند. درست مثل بحثي كه در انتخابات مجلس در هفت اسفند رخ داد. نميتوانند قدمشان را تثبيت كنند و قدمي جلوتر بگذارند. دولت را وادار كنند كه مقداري در برخي حوزهها اصلاحات را پيش ببرد. وقتي ائتلاف اعتداليون و اصلاحطلبان فقط به اين خلاصه ميشود كه تركيب كابينه چطور باشد و ليست انتخاباتي چه باشد اتفاقي ميافتد كه در شهر تهران افتاد. اصلاحطلبان سكوت ميكنند و متوجه نيستند كه شوراي شهر تهران كه در اختيارشان است دارد به يك فردي مسووليت ميدهد كه هر كاري دلش بخواهد، ميكند. هرشعاري كه ميدهد اين است كه من به عنوان يك نيروي جهادي و نظامي با يك مديريت نظامي يعني تقديس فرهنگ جنگ و نظامي گري. ميليتاريسم و نظاميگري كه لازم نيست حتما با اسلحه در خانه بيايند يا در شهر يك تانك باشد. كافي است شهردار تهران يك نظامي باشد يا رييسجمهور كشور بكگراند نظامي داشته باشد. من نميخواهم به نظاميها توهين كنم. من خودم معتقد هستم در برخي جاها نظاميها ميتوانند موتور توسعه باشند. اينكه ما در ذهن جامعه بقبولانيم كه پرنسيب، سلسله مراتب، نظم، از نيروي نظامي بر ميآيد، پشت سرش اين است كه بايد يك دولت نظامي داشته باشيم. پادگان نظامي بهترين جايي است كه در آن نظم و سلسله مراتب رعايت ميشود. وفاداري و اطاعت رعايت ميشود. تفرقه آنجا وجود ندارد. هر كس سليقهاي و تفاوتي دارد و كاملا علمي بروكراتيك و منطقي است. همه در نظم پادگاني ميپذيرند كه فرمانده فرمانده باشد و سرباز، سرباز.
آيا جامعه مدني كه اصلاحطلبان ترويج ميكند اين است؟
قطعا اين نيست. اشكال اصلاحطلبان در شوراي شهر و بعد از رياستجمهوري و انتخابات اخير اين بود كه فاقد قوه ابتكار بودند تا استراتژي خود را ارتقا دهند. استراتژي جلوگيري از پيشرفت جريان تندرو در سال ٩٢ قابل دفاع است ولي اين استراتژي در سال ٩٦ جواب نميدهد.
به چه دليل؟
به اين دليل كه اساسا ديگر الان پولي نيست كه پوپوليستها توزيع كنند. مملكت داراي امنيت قابل قبولي است. اين امنيت باعث شده مردم حس كنند اگر دولت مقداري كارآمد باشد ميتواند چرخ كشور بچرخد.
در اين مدت تحركات سياسي احمدينژاد بالا رفته است. شما گفتيد كه رقيب روحاني يك نظامي خواهد بود اما به نظر ميرسد فرودستان جامعه يا به قول شما آن طبقهاي كه سرمايههاي كوچك دارد و زندگياش به سختي ميچرخد نيم نگاهي به احمدينژاد دارد. مفروض بر عدم اتفاقي جدي در عرصه اقتصادي امكان احياي پوپوليست احمدينژادي را ميبينيد يا نه؟
تهديد احمدينژاد جدي است. اصولگرايان هم راه و چارهاي ندارند جز اينكه از او حمايت كنند يا تن به يك نيروي نظامي دهند. نيروي نظامي مثل قاليباف يا سردار سليماني كه كاملا چهره نظامي دارد. به نظر من تصميمگيري اصولگرايان ميافتد به بعد از اينكه در انتخابات رياستجمهوري امريكا چه اتفاقي ميافتد و برجام چه سرنوشتي خواهد داشت.
زمان را در اين صورت از دست نميدهند؟
جبران ميكنند. توهينها و تحقيرها و نحوه رفتار دولت امريكا، راديكاليسم را در ايران تقويت ميكند. اتفاقي كه در خيلي از كشورهاي خاورميانه دارد رخ ميدهد. اين تندرويها بخشي واكنشي به اين مساله است.
ممكن است شاهد ظهور مباحث يك ناسيوناليسم تقلبي در فضاي سياسي –انتخاباتي كشور باشيم؟
مي تواند يك ايدئولوژي كاذبي كه حالت شؤونيستي هم دارد به وجود آورد. چون الان ديگر در كشور پول نيست. كسي نفت را نميتواند توزيع كند و قيمت نفت پايين آمده است. وقتي هم ميگويند نفت را ميخواهم توزيع كنند مردم ميگويند براي توزيع نفت بايد با دنيا بسازي و براي اين كار بايد «ظريف» را بفرستي و مذاكره كني. وقتي داري جلوي مذاكرات را ميگيري و نميتواني با دنيا رابطه داشته باشي طبعا امكان دارد تحريمها بيشتر شود و نفت فروخته نشود. بنابراين بايد مسير ديگري را باز كنيم. به نظر من احمدينژاد بين غير نظاميان، ميتواند اصولگرايان را نجات دهد. شايد حتي برگ برنده اصولگرايان باشد. چون اصولگرايان كسي را ندارند كه بتواند بسيج اجتماعي انجام دهد.
بسيج اجتماعي به چه معنا؟
اينكه جامعه را به سمت تودهوار شدن پيش ببرد. جامعه تودهوار جامعهاي است كه در آن ساده سازي ميشود اختلافات حل ميشود و در آن گفته ميشود به جاي اين همه سرمايه و دارايي ميتوان صنايع كوچكتري به راه انداخت و توزي?
ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
working();